خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 86/4/31 ساعت 10:53 عصر
« به نام خالق گل گلدونم »
از دنیا توشه برگیرید و بهترین توشه از دنیا ، پرهیز از گناه است
امام علی ( ع )
به زمین سوگند ، به زمان سوگند ، به نخستین نگاه نخستین سوگند ...دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم
روزا میرن ، شبا میرن و تنها چیزی که همچنان ثابت مونده این تنهایی ، این غربت و این دلتنگی هست . و تمام اینا شیرین و خواستنی میشه وقتی که عشق تو هست و یاد تو تا ابد زنده هست برای من .
لبخند تو به من امید زندگی و نشاط بودن میده ،کلام تو بهترین دلیل برای سرودن و عاشق شدنه و وجود تو بهترین جلوه ی پروردگار
دوستت دارم ماه من ، دوستت دارم خورشیدکم ، دوستت دارم بهترینم
I can feel good even when I do not get my own way.
حتی در مواقعی که شرایط آنطور که دلم میخواهد نیست احساس خوبی دارم.
******************************************************
پا وب اول: شلام شلام شلام صدتا شلاااااااااام خب اولندش که شرمنده برخی از دوستان بخصوص زهرا جون که خیلی وقته آپ کرده و هی من میگم میام بهش سرمیزنم و اما هی بدقولی میکنم . به خدا این روزا اینقدر گرفتارم که فرصت اومدن توی نت رو نمیکنم . آخر شب هم که سرم خلوت میشه میخوام بیام تو نت یهویی اینقدر خوابم میگیره که اصلا نمیفهمم کجا میخوابم و کی میخوابم . بازم شرمنده که خیلی دیر به دیر میام تروخدا دعوام نکنین
پا وب دوم : من کلی کلاس دارم میرم واسه همین کلی خسته میشم . هر روز از ساعت 8 یا 9 صبح میرم بیرون تا نزدیکای 1 بعد تا 2:30 ناهار دوباره بیرون تا 8:30 شب . باور کنید وقتی میام خونه دیگه جونی ندارم که حتی شام بخورم . خب حالا چه کلاسایی میرم : سفال ، معرق ، خط ، تعلیم رانندگی ، و کلاس ریاضی ( البته میرم به یکی از دوستان ریاضی یاد میدم اونم چی حداقل روزی سه ساعت البته مجانی ) به زودی هم کلاس شنا و بسکتبال به کلاسام اضافه میشه و یادگیری زبان هم از این هفته باسعید جان شروع میکنم آخه سی دی نصرت رو که براش فرستاده بودم امروز به دستش رسید . میدونید چرا این همه کلاس میرم ؟ به خاطر اینکه این دوری و این فاصله و این دلتنگی رو فراموش کنم به خدا دیگه دارم کم میارم .خب تقصیر من چیه دلم برای عزیزک دلم تنگ شده میخوام ببینمش اما وقتی میبینم نمیتونم ببینمش کلافه میشم برای همین هی میرم کلاس تا حداقل یکم فراموش کنم از یه طرفی هم چون خواهرم دوباره رفته شرکت من خیلی تنها شدم واسه همین مجبورم سرمو با این کلاسا گرم کنم.
پا وب سوم : من قرار بود برای سعید جان چند تا کتاب و سی دی بفرستم که کنار اینا سر رسیدی که سعید جان داده بود و منو مجبور کرده بود که هر شب مشق شب بنویسم ( خاطره ) رو براش فرستادم و گفتم تازمانی که همو ببینیم لفطا شما زحمت مشق شب رو بکش
پا وب چهارم : ما پنجشنبه رفته بودیم ساری جمعه ظهر ساعت 4 تصادف کردیم البته ماها چیزیمون نشد فقط ماشین یکم خراب و داغون شد واسه همین مسافرت کنسل شد . آخه قرار بود 6 مرداد که روز مرد هست ما بریم شمال ( گیلان ) پیشه سعید جون ولی حالا باید تا شهریور صبر کنم . خیلی دالم غصه میخورم اما مجبورم به خاطر اینکه سعید جون غصه نخوره هیچی نگم
پا وب پنجم : ( یک سوال و کمی تفکر ) بهترین هدیه برای روز مرد چی میتونه باشه ؟؟ لفطا جواب این سوال رو همه بدن به بهترین نظر جایزه میدیم .راستی یه اسم پسر خوب که به اسم ماهک بخوره هم بگین